مثل زبان فارسی، زبان انگلیسی هم پر از اصطلاحات و ضرب المثل‌ها است. امروز می‌خوام ده اصطلاح با کلمه Jump به معنی عمومی پریدن رو بهتون یاد بدم.

1- Jump at the chance

این اصطلاح یعنی پذیرفتن سریع یک فرصت، به این دلیل که از به دست آوردنش هیجان زده‌اید. مثلاً :

Amy dream job was offered, so I jumped at the chance.

یعنی: شغل رویاهام پیشنهاد شده بود منم رو هوا زدم.

2- jumping for joy

یعنی بیش اندازه خوشحال بودن. مثلاً:

I was jumping for joy when I won.

یعنی: وقتی برنده شده از خوشحالی بالا پایین می‌پریدم.

3- jump the gun

یعنی کاری رو خیلی زود و پیش از موعد انجام بدید. مثلاً:

He jumped the gun and asked here for marriage.

یعنی: عجله کرد و درخواست ازدواج داد.

4- jump ship

یعنی یه کار یا پروژه سخت رو به امون خدا رها کنی و بذاری بری. یعنی چون برات سخت بوده ولش کردی. مثلاً:

The course was difficult do I jumped ship.

دوره آموزشی خیلی سخت بود درنتیجه ولش کردن.

5- jump start

این اصطلاح معمولاً موقع باتری به باتری کردن به کار می‌ره که یهو به باتری انرژی میرسه و ماشین روشن می شه. اما برای هر نوع قدرت گرفتن و شروع ناگهانی دیگه هم استفاده می‌شه. مثل بعضی از کسب و کارها.

He decided to jump start his company.

او تصمیم گرفت که یهو شرکتش رو راه بندازه.

6- jump to conclusion

یعنی با عجله و پیش از دونستن تمام حقیقت، نتیجه گیری و قضاوت کنیم. مثلاً

He didn’t know the truth but he jumped to conclusion.

یعنی: او حقیقت رو نمی دونست اما زود قضاوت کرد.

7- jump through hoops

یعنی کلی کار (شاید غیرضروری) باید که انجام بدید تا بالاخره یه کار ضروری انجام بشه.

You have to jump through hoops to get your visa.

باید هفت خوان رستم رو رد کنی تا بتونی ویزاتو بگیری.

8- jump down someone’s throat

یعنی با عصبانیت حرف زدن، یا زیر سوال بردن و سرزنش کردن افراد مخصوصاً در جواب حرفی که زدن یا کاری که کردن.

I was late and she jumped down my throat.

من دیر کردم و او داد و هوار راه انداخت.

9- get a jump on

یعنی کار رو زودتر شروع کنی تا زودتر تموم شه.

I finished the first homework so I’m getting a jump on the second one.

من تکلیف اول رو تموم کردم درنتیجه دارم می‌رم سروقت دومی.

10- jump in

یعنی وارد فعالیتی بشید که هنوز روندش کامل نشه. یا اینکه بپرید وسط گفتگوی دیگران.

I was talking when he jumped in and started to talk.

من داشتم حرف می زدم که او پرید وسط و شروع کرد به حرف زدن.

این هم از ده اصطلاح انگلیسی با کلمه jump. برای دیدن سایر مطالب سایت، وبلاگ پارس دانا رو دنبال کنید، و برای شرکت در دوره رایگان مکالمه انگلیسی، به صفحه اینستاگرام پارس دانا برید.

برچسب‌ها:, , , , , ,

Leave a Reply